
دانلود رمان چرخ گردون
نویسنده : helga1980
خلاصه:
پرنیان میاد تهران، جشن عقدش رو بهم می زنه سر سفره جلوی همه می گه نه، طرد می شه ولی کوتاه نمیاد، از قضا دوباره ناخواسته می ره تو چاه ازدواج اونم با کی با کسی که یه بار باهاش بهم زده(طنز هم می باشد:-)) )……
قسمتی از متن :
پرنیان: الو! الو!
…:بفرمایین؟
پرنیان: منزل اسحاقی؟
…: بله.بفرمایین!
پرنیان: با حاج خانوم کار داشتم
…:…
پرنیان: خانم چرا گریه می کنین؟ این صدای قرآن چیه؟
پرنیان: تو رو خدا جواب بدین. حاج خانوم کجان؟
…: به رحمت خدا رفتند، سه روز پیش
پرنیان:نه، نه، تو رو خدا شوخی نکنین، چطور ممکنه، من خودم چند شب پیش باهاشون حرف زدم، خوب بودن
…: دیگه نیستند، دیگه خوب نیستند
صدایی دیگه از اون طرف خط نمی اومد، پرنیان هم همونطور ، لال مونی گرفته بود، قطره قطره اشکهاش رو با پشت دست پاک می کرد
***
خدا یا چه خاکی به سرم بریزم، خدا جون قربونتم، آبروم، آبروم، خدایا این پیر زن که چیزیش نبود، چرا منو نبردی، چه غلطی بکنم من آخه؟!
به این پست امتیاز دهید.
بدون رای!
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
11 بازدید
-
124 بازدید
-
103 بازدید
-
161 بازدید
-
119 بازدید
-
136 بازدید
-
106 بازدید
-
165 بازدید