دانلود رمان عروسک جون از ناب رمان

خلاصه رمان :   

می دونی عروسک جون وقتی دنیات به کوچیکی شهری شه که توش نگاهها همه آشنان اما قلبا نا آشنان … 

وقتی رویاهات به طرز خنده آوری تو یه حجم سفید پیچیده و میون یه جمع سیاهپوش که چشم دیدنت رو ندارن به خاک سپرده می شه …

وقتی آخرش می فهمی همون رویاها فقط یه مشت کابوس بودن… 

اونجاست که حس میکنی دیگه چیزی برای از دست دادن نداری و به آخر خط رسیدی اما…  

من میخوام رو پاهام بمونم. فقط به خاطر تو عروسک جون …

بزرگ شی از این گرما وشرجی خبری نیست و از اونجایی که زمستون های گیلان هم استخون سوز نمی شه آب وهوا اذیتت نمی کنه. نشستم رو زمین و به متکای مامان تکیه دادم. پاهامو دراز کردم وسرزانوهامو ماساژ دادم. بدجوری خشک شده بودن و درد داشتن. افسون با سینی بادمجون ها وارد شد و اونو جلو پام گذاشت. – “دست بهشون نمی زنی تا من این یه صفحه فیزیک رو بخونم وبیام”. – “لازم نکرده برو سر درست. خودم درستشون می کنم. کاری نداره که”. لب ورچید و با ناراحتی گفت: -“از صبح درگیر اینایی. به خدا اگه افشین رو ببینم از خجالتش حسابی در می یام”. اخم کردم. – ” تو خیلی بی جا می کنی. آدم پشت سر داداشی که دوازده سالی ازش بزرگتره این حرفا رو نمی زنه چه برسه جلو روش. تازه مجبورم که نکرده من خودم خواستم. تو هم بهتره به کار خودت برسی. ناسلامتی امسال کنکور داری”. – “من به فکر درسم هستم اما تو نه به فکر خودتی نه به فکر اون بادوم کوچولوی خوشمزه که خاله الهی دورش بگرده” با این حرفش لبخند رو لبم نشست. عادتشه بهت بگه بادوم کوچولو. آخه بادوم خیلی دوست داره اما مطمئنم تورو بیشتر از اونم دوست داره.ولی این دلیل نمی شد بخواد بلبل زبونی کنه و از وقت درس خوندنش برای ما بزنه.

باکس دانلود
به این پست امتیاز دهید.
دانلود رمان عروسک جون | فاطمه ایمانی
4.5 از 12 رای
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
مطالب زیر را حتما بخوانید